یار عیسوی مذهب

یار عیسوی مذهب میل مذهب ما کن 

یا بیا مسلمان شو یا مرا نصارا کن

همرهم به مسجد آ مومن و مسلمان شو

یا مرا ببر با خود ساکن کلیسا کن

کاسه ی سرم کشتی هر دو دیده ام طوفان

ناخدا بیا بنشین سیر موج دریا کن

از زبور و از تورات از قرآن و از انجیل

دلبرا بیا بگذر صفحه ی دلم وا کن 

 شاعر؟؟




هوروش



دریافت

   


و این گونه به ابتذال فرهنگی رسیدم...


وقتی ماه میگیرد



مدتها با این کلمات با ماه درد و دل میکنم

امشب جوری دیگر...

تنها در تنهایی


۱. أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ

مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ

أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ

پندارید به بهشت می روید در حالیکه انچه بر گذشتگانتان آمد بر شما اتفاق نیفتد

همان سختیها و تنگدستیها  که کشیدند و تزلزلها که برایشان رخ داد

تا آنجا که پیامبر و پیروانش بگویند  پس خدا کی به داد ما می رسد...

آگاه باشید  یاری خدا نزدیک است.

-سوره ۲ آیه ۲۱۴

 

 ۲. لا تَتورّطُ بِالحُبّ
فَهُناکَ قاضی اِسْمُه "الإشتیاق"
لا یَرْحمْ أحَد

پای در سرزمین عشق مگذار
آن‌جا جان‌ستانی است بی‌رحم
به نام "اشتیاق

-نزار قبانی

 

۳.آیا تو کجا و ما کجاییم

تو زان که ای و ما کجاییم

ماییم و نوای بی نوایی

بسم الله اگر حریف مایی

-لیلی و مجنون

 

۴. بدجوری ریختن سر سفره ی انقلاب ..

ریختن تو حساب بانکی

-قاتل اهلی

 

۵.


 

 

 

 

   

 

 

 

 

 

خدا قوت به همه

به همه ی مردم ایران چه مرد و چه زن به مربی دوست داشتنی که به شخصه خیلی چیزا ازش یاد گرفتم...واقعا استادانه بود

و به بازیکنای ایران

دفعه های قبل همه میگفتیم چقدر بد بازی کردند اما ایندفعه واقعا سه تا ۹۶ دقیقه همشون از جون مایه گذاشتن

و چقدر افتخار آمیز بود این بازی

فقط حیف و حیف و حیف

با اون بازیهای تدارکاتی لغو شده با این داوری...

خدا قوت به همه مردم..هممون باید از فردا شروع کنیم هرکی تو کار خودش کاش

آخرین پست فوتبالی

نمیدونم با اینکه چند ماهه اصلا حال  نوشتن  تو وبلاگ رو نداشتم اما این دو سه روز تنهایی باعث شد دوباره با این دوست چند ساله دیدار کنم و در حد خوندن پستهای دوستان هم که شده بهش سر بزنم... .حتی اگه برای نظر دادن حوصله نباشه اما خوندن مداوم نوشته های بعضی دوستان واقعا خوشحالم میکنه  

وقتی آدم از کتاب و نوشتن خسته میشه چکار باید بکنه؟واقعا این روزها دیوونه شدم چند بار بدون اینکه لای کتاب رو باز کرده باشم رفتم سر جلسه .نمیدونم اعتماد به نفس بالاست که نیست یاتنبلی و زمینگیر شدن..

تنها حسنش این بود که قبلا مثل بازیکنای ایران سر جلسات با تمام توان مینوشتم ولی امروز حتی حوصله ی نوشتن برگه رو هم نداشتم...


 پ ن : واقعا نیمه اول خوب بودن ..خدا قوت پهلوانان خسته نباشید دلاوران... حیف که این شماره بیستها نمیذارن .جام جهانی برا ما خخلاصه شد تو شماره بیست مراکش پرتقال ایران ...اینکه یه بازیکن بد بازی میکنه که توهین نیست امیدوارم درک کنید..

پرتقال

 امیدوارم همونجور که شاه عباس پرتقالیها رو از بندر عباس بیرون انداخت چند ساعت دیگه ما هم پوست پرتقال رو بکنیم...


 پ ن :اصلا همون رونالدو رو مصدوم کنین برا من بسه نرفتیم بالا هم نرفتیم

کشکولچه

۱. به و فایی که نداری قسم ای ماه جبین

   هر جفایی که کنی در دل من عین وفاست


۲. اگر قصد شکارم داشتی اینک اسیرم من

   دگر از باغ بیرون شو  مسوزان آشیانم را


۳. تا که ویران شدم آمد به کفم گنچ مراد

   خانه ی سل غم آباد که ویرانم کرد

 سه بیت از شاطر عباس صبوحی


۴. متاع تفرقه از کار ما همین دل بود

   خداش خیر دهد هرکه این ربود از ما

 نمیدونم از کیه


۵. منی که نقش شراب از کتاب میشستم

   زمانه کاتب دکان می  فروشم کرد

نیز


۶. دریاب که از عمر دمی بیش نماندست

   بشتاب که اندر نفس بازپسینم...

عراقی

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت...


درد داریم که اینموقع شب بیداریم

ورنه هر آدم عاقل سرشب می خوابد


الهی عبدک ببابک


خدایا بنده ی توست پشت در...در بگشا ، به دیدارت محتاجم


تلنگری به خودم

چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است

پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

حافظ

    

از خود خجالت نمیکشی؟ هرکس نداند خودت میدانی که چه هستی و چه کرده ای

چه حقیقتهایی را لگدمال کردی و چه هیچ و پوچهایی که مقصودشان قرار دادی

برای دیگران خوب زاهد و عابد و مشاور و متخصص میشوی اما هیچ با خودت گفته ای که تا به کی و تا کجا دروغ؟

میدانی دروغ چیست؟ فقط حرفها نیستند که راست و دروغ دارند آدمها هم همینطورند ..آدمهای دروغی دقیقا یکی مثل تو

آنچیزی که باید میبودی نیستی و آنچه مینمایی نیستی و آنچه نباید باشی هستی و آنچه و آنچه و آنچه...

تا کی میخواهی به این دروغ ادامه دهی باور کن یک راست هرچقدر هم کوچک باشد از هزاران دروغ هرچند که بزرگ باشند قیمتش بیشتر است

باران که می آید گرد و غبار هوا را میشوید بارانی ببار و دلت را از گرد و غبار نجات بده...باران اگر نباشد حتی جنگلها هم بیابان میشوند چه رسد به تو که باغچه ات هم خشکیدست...زیر باران برو و بارانی ببار

باران که میبارد خدا آبیاری میکند جنگلها را کوهها را بیابانها را حتی دریاها را

زیر باران برو ،دلت را از دل آزارها خالی کن بگذار باران بشویدچشمهایت را آنوقت جور دیگری میبینی.. میبینی خیلی چیزها دروغ بودند زشت بودند عجوزه هایی بدقواره بودند


پ ن:مخاطب این مطلب شخص خود خود خود نویسنده است.



اگر یادتان ماند و باران گرفت
دعایی برای بیابان کنید