این اولین بار است بعد از مدتها میخواهم از تو بنویسم...

از حقیقت و هویت تو

"من تو" با همه ی من ها فرق میکند،به حد و رسم قابل تعریف نیست

تنها میتوان نوشت :"تو:هر آنچه خوبی که در وجود آمده است."

چقدر مثل خدایی همه جا هست و هیچجا نیست و تو یادت همه جا با من است و هیچجا..

و آنزمان که نگاه در فاصله ی کا نونی دو چشممان جا خوش کرد آنگاه بود که عشق را دیدم و سیب را چیدم..

عجب گناه بزرگی به روی دفتر من شد.

اصلا هیچ میدانی که شعرهایم چقدر از تو شاکیند؟از وقتی که رفته ای دیگر هیچ شعر نگفته ام..قافیه های در قفس چشم انتظار تو اند،بیا و منجیشان شو..